زنانی که تحت تأثیر خشونتهای خانوادگی و مشکلات اقتصادی قرار گرفته بود، به ناچار با همراهی سه نفر از دوستان خود، اقدام به سرقت از یک خانه عتیقهفروشی نمود.
لیلا، زنی که در حرفه کفنودفن مردگان مشغول به کار است، در تکاپوی کشف حقیقت پشت پرده مرگ مرموز مادرش است. او در این راه دشوار، با ارواح سرگردان روبرو میشود و بار سنگین رازهای ناگفتهای که بر دوش دارد، او را رنج میدهد.
یک پیرمرد در حین سوار شدن بر یکی از وسایل شهربازیهای قدیمی و متروکه که گفته میشد جنزده است، جان خود را از دست میدهد. متصدیان شهربازی به جای خبر کردن پلیس، جسد او را در همان محل دفن میکنند و این اقدام هولناک را به جاذبهای توریستی تبدیل میکنند.
بگوس، فیلمنامهنویس، با هانا، دوست دوران دبیرستان خود که از غم از دست دادن همسرش رنج میبرد، دیدار میکند. بگوس که خواهان دوباره عاشق شدن هانا است، تلاش میکند تا او را به تجربه عشقی دوباره مانند فیلمها ترغیب کند.
گاسپار، کارآگاهی که در حال پیگیری پرونده قتل عامی با دخالت دولت است، از طریق یک مخبر، به سرنخهایی از ناپدید شدن دوست دوران کودکی خود، کیانا، دست پیدا میکند. این سرنخها او را به وان علی، یک تبهکار قاچاق انسان، متصل میکند.
راهایو پس از اینکه شاهد قطع سر پدرش توسط نینجاها در Banyuwangi '98 شده، به نقطهای رسیده که برای تمرکز در نمازش با مداخلات khanzab مواجه میشود...
داستان بحری، جوانی ساکن روستای مکارسری. یک روز بحری متوجه شد که در روستای مکارسری مشکلی پیش آمده است. او همچنین از روی کنجکاوی متوجه شد که واقعاً در روستای محل زندگی او چه می گذرد.