در صربستان، بارون فرانکشتاین به همراه بارونس و دو فرزندش زندگی می کند. وی یک رویای فوق العاده را در سر می پروراند. برای تحقق این رویا باید در آزمایشگاه خود بر روی بدن یک زن که بدنش از بقیه متمایز باشد آزمایشاتی انجام دهد...
"ویکتور پیورت" کارخانه دار متعصب و سرسخت فرانسوی است که توسط "محمد لربی" یکی از رهبران شورشی عرب به گروگان گرفته می شود. آن دو لباس خاخامها را پوشیده و سعی می کنند از دست قاتلی که توسط دولت "محمد" فرستاده شده و همچنین پلیس فرار کنند...
دو آمریکایی پس از دستبرد زدن به یک جواهر فروشی در کانادا، نزدیک مرز آمریکا قرار می گذارند تا غنائم بدست آمده را تقسیم کنند. یکی از آنها دچار حادثه شده و در یک مسافرخانه گرفتار می شود...
فیلمرداری "میتوانم پاملا را معرفی کنم" شروع می شود. این داستان عاشقی و فرار زنی انگلیسی با پدر زن فرانسوی خود است که به طور موازی در فیلمبرداری نیز نشان داده می شود...
این فیلم که بر اساس رمانی به همین نام اثر خوزه آنتونیو گارسیا بلاسکز ساخته شده است، داستان جاسینتو مارتین دل ریو، با نام مستعار "جاچی"، پسر بی پدری را روایت می کند که نسبت به مادرش، یک بیوه بورژوا با عمویش، عشقی تقریباً ناسالم احساس می کند.
در اوایل دهه 70 اروگوئه، مامور یک گروه آمریکایی توسط یکی از گروهای محلی ربوده می شود. فیلم اتفاقات و موقعیت های پیش آمده در این آدم ربایی را به تصویر می کشد...