یک شهر رنگارنگ مکزیکی. دو برادر ناتنی رومئو و پرسیادو دوباره همدیگر را ملاقات می کنند تا یاد و خاطره پدرشان را در یک مسابقه اتومبیلرانی پر از آدرنالین و موسیقی باندا گرامی بدارند...
برایانت با یک نوجوان پر دردسردوست می شود و او را با هنرهای رزمی آشنا می کند. همانطور که گذشته مرموز و خطرناک برایانت سراغ او می آید ، او مجبور به مبارزه مرگ و زندگی می شود تا نام خود را پاک کند...
کارآگاه باب هایتاور با در دست گرفتن امور به دست خود، سعی می کند به یک فرقه شیطانی نفوذ کند تا دختر ربوده شده خود را نجات دهد و انتقام قتل همسرش را بگیرد...
"سایمون" مردی به شدت مذهبی که در قرن چهارم زندگی می کرد می خواست به خدا نزدیک شود به همین دلیل از ستونی بزرگ بالا رفت.شیطان می خواست او را به زمین بازگردانده و گمراهش کند.اما "سایمون" او را هر بار می شناخت به همین دلیل شیطان او را به کلابی در سال 1960 می برد...