زنی نیمهشب از کنار رانندهای که ماشینش خراب شده عبور میکند،بعداً مشخص میشود که راننده به قتل رسیده است،زن پس از یک سری اتفاقات وحشتناک، خود را در معرض خطر و هدف بعدی قاتل میبیند.
داستان عاشقانه شاعرانه در یکی از زیباترین مکان های روی زمین، هیدرا، در دهه 1960 اتفاق می افتد. این داستان دو فرد به همان اندازه تنهاست که در دورهای از زندگیشان عاشق هم میشوند، زمانی که هنوز در تلاشند تا بفهمند کی هستند.
داستان از یک بزبان ناامید آغاز میشود که برای رهایی از طلسمی که مانع ازدواجش شده، به جادوگری پناه میبرد. جادوگر نیز برای محک زدن او، وظایفی دشوار و تقریبا غیرممکن به او میدهد.
پس از جنگهای پری دریایی، شهر ایلیاد مورد حملهی نیروهای تاریک قرار میگیرد. با پر شدن شهر از کینه و فساد، خود مرگ با آنها متحد میشود و به آتیکوس، جنگجوی نخبه، فرصتی برای بازگشت به زندگی میدهد. اما این هدیه بهایی دارد.
این فیلم به یک فیلم بیوگرافی درباره بازیگر مشهور، دنزل واشنگتن اشاره میکند. فیلم توسط هوش مصنوعی روایت میشود و تنها شامل چهار شهادت است. نویسنده متن ابراز تأسف کرده است که خود دنزل واشنگتن کتاب خاطراتش را ننوشته است.
کشتی غرق شده ارنست شکلتون در قطب جنوب پیدا شد. او و خدمهاش با سفری طولانی و پرماجرا به جزیره جورجیا جنوبی رفتند تا نجات پیدا کنند و این ماجرا نمادی از مقاومت انسان است.