ادوارد که پس از عمل جراحی چهره جدیدی پیدا کرده، به بازیگری که نقش او را در گذشته بازی می‌کند، علاقه‌ی شدیدی نشان می‌دهد.
کارتر همسری زیبا و فرزندی که هنوز به دنیا نیامده دارد. تنها ضعف او نداشتن شغل و برنامه ریزی برای کارهایش و نامنظم بودن بعنوان یک پدر است. کارتر مدت زیادی به دنبال شغل میگشت تا در نهایت بعنوان یک راننده استخدام می‌شود. شغل او به نظر رانندگی می‌آمد تا اینکه متوجه می‌شود در حقیقت او در حال انجام کاری شرم‌آور است...
داستان فیلم در مورد رابطه ی نوجوانی سرکش بنام «توبی وولف» ( لئوناردو دی کاپریو ) با پدر ناتنی خشن و الکلی اش ( رابرت دنیرو ) است. این فیلم بر اساس خاطرات نویسنده ای بنام «توبیاس وولف» ساخته شده است.
این فیلم به زندگی شخصی جنجالی کریس براون و اتهامات مختلفی که علیه او مطرح شده، می‌پردازد.
این برنامه تلویزیونی طنز ست مایرز را در نقش یک پدر خانواده در نیویورک نشان می‌دهد که با شوخی و طنز به موضوعاتی مانند زندگی خانوادگی و تجربیات روزمره‌اش می‌پردازد.
یک زوج پس از از دست دادن فرزندشان به دنبال شروع دوباره هستند که خانه رویایی‌شان به آن‌ها هدیه می‌شود. اما این هدیه یک شرط دارد: آن‌ها هرگز نباید در انبار خانه را باز کنند. حالا آن‌ها باید تصمیم بگیرند که آیا می‌توانند بدون دانستن رازی که پشت این در پنهان است، زندگی کنند یا نه.
ایزایا پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، با نبود برنامه‌ای مشخص برای آینده روبرو می‌شود. اما با دریافت انگیزه‌ای جدید، تصمیم می‌گیرد تا برای آینده خود برنامه‌ریزی کند و انتخاب‌های بهتری داشته باشد.
کشتی غرق شده ارنست شکلتون در قطب جنوب پیدا شد. او و خدمه‌اش با سفری طولانی و پرماجرا به جزیره جورجیا جنوبی رفتند تا نجات پیدا کنند و این ماجرا نمادی از مقاومت انسان است.
پدری که از غم از دست دادن پدر خود عزادار بود، پسرش را به سفری فرستاد تا با مفهوم مرگ آشنا شود. در همین حین، او مشغول ساختن خانه‌ی ارواح سالانه بود.
سفر داریل در یک فرانسه ی در هم شکسته اما انعطاف پذیر در حالی که او امیدوار است راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند...
