«شرمن مکوي» (هنکس)، بورس باز نيويورکي، به جرم قتل جواني سياه پوست در جريان يک تصادف رانندگي دستگير و دچار دردسرهاي بسياري مي شود...
جنگ ويتنام. مرد جواني به نام «اريکسن» (فاکس) شاهد قتل فجيع يک دختر ويتنامي (توله) به دست هم قطارانش است. او پس از بازگشت به امريکا عليه يگان خود شهادت مي دهد...
مامور فدرال، «الیوت نس» یک تیم کوچک تشکیل می دهد تا سردسته خلافکاران شیکاگو، «آل کاپون» را پای میز محاکمه بیاورد.
يک بازيگر درجه چندم فيلم هاي ترسناک به نام «جيک» (واسن)، به دليل بيماري کلاستروفوبيا (ترس از فضاهاي بسته) از کار اخراج مي شود و پس از آن که به خیانت همسرش نيز پي مي برد، زندگي اش را رها مي کند تا در آپارتمان يکي از دوستانش ساکن شود. کمي بعد او پشت تلسکوپ کنار پنجره ي آپارتمان، زن زیبای همسايه (گريفيث) را زیر نظر می گیرد و...
«تونی مونتانا» (ال پاچینو) مهاجر کوبایی که به امریکا امده است با دوستش «منی» (استیون بائور) وارد دسته های مافیایی قاچاق مواد مخدر می شوند. او عاشق «الویرا» (میشل فایفر)، دوست دختر رئیسش می شود. او به سرعت به قدرت می رسد و رئیسش را از سر راه کنار می زند. پس از ازدواج با الویرا با وارد کردن مستقیم کوکائین از کوبا یک امپراطوری بنا می کند...
تکنيسين جلوه هاي صوتي، «جک تري» (تراولتا)، به طور اتفاقي موفق به کشف ماجراي يک قتل مي شود و بعد از آن می فهمد که جان خودش هم در خطر است...
روان شناسي به نام «دکتر رابرت اليوت» (کين) به يکي از بيمارانش «کيت ميلر» (ديکينسن)، زن خانه دار و ميان سال ناراضي و سرخورده، توصيه مي کند از داشتن ماجراهاي عاشقانه خودداري نکند. اما «کيت» پس از نخستين تجربه اش در اين زمينه، به دست يک بلوند چرم پوش به قتل مي رسد...
«پیتر سندزا» (داگلاس) که برای یک مؤسسه ی سری دولتی در زمینه ی تحقیق در موضوع های روانی کار می کند، هم راه پسرش «رابین» (استیونز) مورد حمله ی گروه های تروریستی قرار می گیرد. خیلی زود مشخص می شود که این حمله زیر سر دوست وهم کار «سندزا»، «چایلدرس» (کاساوتیس) بوده که می خواهد با به کار گرفتن قدرت تله پاتیک «رابین» به اهداف خبیثانه ی خود برسد...
«کري وايت» (اسپيسک) دختري خجالتي و تودار که از نيروي ذهني عجيبي برخوردار است پس از اين که مورد اذيت و آزار و تحقير هم کلاسي هايش قرار مي گيرد، انتقام سختي از آنان مي گيرد.
وقتی همسر و دختر "مایکل کورتلند" تاجری موفق در یک عملیات نجات کشته می شوند زندگی اش به هم می ریزد. سالها بعد در سفری به ایتالیا او با "ساندرا پورتیناری" که شباهت زیادی به همسر سابقش دارد برخورد کرده و عاشق او می شود، اما...
