هنگامی که بانی بدلکار، هانی را برای یک کنسرت جانبی استخدام می کند، به دنیای پرمخاطره اکشن، جاسوسی و خیانت پرتاب می شوند. سالها بعد، با فرارسیدن گذشته خطرناک آنها، هانی و بانی جدا شده باید دوباره متحد شوند و برای محافظت از دختر جوانشان نادیا بجنگند.
زندگی شخصی و حرفه ای نجات غریق آب های سنگین را دنبال می کند که در ساحل شمالی اوآهو - معروف ترین و خطرناک ترین خط ساحلی جهان - گشت زنی و محافظت می کنند.
ادموند دانتس، فردی بیگناه که سالها به ناحق زندانی شده بود، پس از فرار از زندان، با تغییر چهره و هویت، به دنبال انتقام از کسانی است که زندگی او را تباه کردهاند.
داستان زندگی برونو سولاک، دزد ماهری که لقب "آرسن لوپن قرن بیستم" را به خود اختصاص داده بود، الهامبخش این رمان است. رویدادهای این داستان بر اساس واقعیتهای تاریخی شکل گرفته است.
داستانی عشقی در قرن شانزدهم میلادی، درباره عشقی که بعد از یک وصلت با اهداف سیاسی، بین امپراطور بزرگ مغول «اکبرشاه» (هریتیک روشن) و «جودا» شاهزاده راجپوت، به وجود می آید.