«هنری اسپنسر» سعی دارد از سر و صداهای محیط صنعتی و کارخانه های اطرافش، دوست دختر همیشه خشمگین اش، و هیمنطور صدای جیغ فرزند عجیب و غریبش که به تازگی بدنیا آمده، جان سالم بدر ببرد...
سوزی، یک رقصنده ی باله ی آمریکایی، به فرایبورگ آلمان میرسد تا در این آموزشگاه معروف باله به تعلیمات خودش ادامه بدهد...
زن جوانی به آپارتمانی در ساختمانی نقل مکان می کند که یک شیطان شوم را در خود جای داده است...
یک رنجر تگزاس ، در سال 1946 ، به دنبال قاتلی شنل پوش است که مردم شهر کوچکی در آرکانزاس را به وحشت انداخته می رود و...
یک مرد جوان که به خودش اعتماد دارد که می تواند یک خون آشام باشد، به شهری کوچک در پنسیلوانیا نزد پسر عمویش می رود تا در آنجا هم زندگی کند هم به خون آشامیدنش برسد...
«کري وايت» (اسپيسک) دختري خجالتي و تودار که از نيروي ذهني عجيبي برخوردار است پس از اين که مورد اذيت و آزار و تحقير هم کلاسي هايش قرار مي گيرد، انتقام سختي از آنان مي گيرد.
یک بیمار روانی صاحب هتلی در شرق تگزاس است.او کسانی که او را ناراحت می کنند به قتل می رساند و جسد آنها را به کروکدیلی که به عنوان حیوان خانگی خود نگه می دارد می دهد...
یک گروه کاوشگر نفت، به جزیره ای می روند و در آنجا با یک گوریل عظیم الجثه مواجه می شوند.
«رابرت» و «کاترین» ازدواج کرده اند و با خوشبختی در کنار هم زندگی می کنند. رابرت سفیر ایالات متحده در انگلستان است و همسر او آخرین روزهای دوران بارداری اش را می گذراند. بچه آن ها مرده به دنیا می آید، اما یک کشیش در بیمارستان به رابرت پیشنهاد می کند یک نوزاد دیگر را که در هنگام تولد مادرش مرده است را به فرزندی بردارد. رابرت بدون گفتن به همسرش این پیشنهاد را قبول می کند و آن ها به لندن باز می گردند. طولی نمی کشد که اتفاقات عجیبی رخ می دهد و رفته رفته هشدارهای نگران کننده ی یک کشیش به رابرت باعث می شود او باور کند که بچه ای که از بیمارستان ایتالیا با خود آورده اند، همان ضد مسیح ( دجال ) است.
مورگان و دوستانش برای شکار عازم سفری به سمت جزیره ای کنادایی دورافتاده می شوند. در آنجا مورد حمله زنبورهای غول پیکر قرار میگیرند. در حالی که به دنبال راهی برای نجات هستند، متوجه می شوند که تمام موجودات آن جزیره غول پیکر می باشند....
