یک غرفه نمایش به یک روستای کوچک می آید که ممکن است توهمات دو بچه را به واقعیت تبدیل کند...
فیلم، داستان سیاست و هنر در دهه 1930 آمریکا با محوریت یک نمایش موزیکال و تلاش برای متوقف کردن ساخت آن است...
اسکار و فیلیکس برای شرکت کردم در مراسم دختر و پسر خود به سفری می روند و...
خواهر "مری کلرنس" برای آموزش موسیقی به گروهی از دانش آموزان به مدرسه ای شبانه روزی می رود.یکی از دختران که استعداد زیادی دارد به وسیله مادرش از خواندن منع شده است...
یک دکتر جوان به دلیل تصادف رانندگی در یک شهر کوچک به چندروز کار در بیمارستان آن شهر محکوم میشود...
«لوسي امرسن» (ويست)، زني تازه مطلقه، همراه دو پسر نوجوانش، «مايکل» (پاتريک) و «سام» (هيم)، نزد پدر خود در شهر کوچک سانتا کلاراي کاليفرنيا مي رود. گروهي از جوانان شرور به رهبري «ديويد» (ساترلند)، مايکل را به مخفيگاه خود مي برند و در آنجا به او خون مي نوشانند. چندي بعد «مايکل» حس مي کند که آرام آرام بدل به يک خون آشام مي شود...
فیلم درباره ی هکری است که در دنیای کامپیوتر گیر افتاده است و مجبور است برای حفظ جان خود مبارزه کند و در این بین یک برنامه امنیتی به کمک او می آید و ...
وقتی خدا در ظاهر یک پیرمرد خوش قلب به عنوان دستیار مدیر یک فروشگاه مواد غذایی ظاهر می شود، او را به عنوان پیامبر خود در دنیای مدرن برمی گزیند و...
مدلي فرانسوي - کانادايي به نام «دانيل برتون» (کيدر) با مرد سياه پوستي به نام «فيليپ وود» (ويلسن) آشنا مي شود و او را به آپارتمان خود مي برد. فرداي شب آشنايي، خبرنگاري به نام «گريس کالير» (سالت) که در آپارتمان مقابل «دانيل» زندگي مي کند، شاهد قتل «فيليپ» مي شود...
"هربرت باک" رئیس یکی از بخشهای یک بیمارستان بزرگ است. همسرش او را ترک کرده و هر دو فرزندش او را طرد کرده اند. وقتی بیماران از درمان اشتباهی که بیمارستان به آنها می دهد می میرند او به فکر خودکشی می افتد، اما...
