داستان، روایت زندگی دختری به نام مریم است که به دلیل بارداریای خارقالعاده مورد طرد قرار میگیرد. او پس از تولد فرزندش، برای نجات جان نوزادش مجبور به فرار میشود.
پسربچه ای پنج ساله در خیابانهای کلکته کیلومترها دور از خانه گم میشود و از پس از پشت سر گذاشتن بسیاری از خطرات توسط زوجی بزرگ میشود، اکنون پس از ۲۵ سال او تصمیم میگیرد تا به دنبال خانوادهی واقعیاش بگردد...
گرتا که در آستانه ورود به 15 سالگیست حس میکند تمام درهای دنیا به رویش بسته شده است. او همچنان نمی تواند از دنیای کودکی اش دل بکند. تا اینکه بالاخره والدین گرتا در جشن تولدش 15 سالگی اش، او را سورپرایز میکنند و...