ماه جولای است و "دلفین" جایی برای گذراندن تابستان ندارد. او که احساس بی حوصلگی و پوچی می کند به طور اتفاقی با شخصی آشنا می شود که به نظر می رسد کاملا برای او ساخته شده است...
«سابين» (رومان) اوقاتش را بين تحصيل در تاريخ هنر و هم راهي با خانواده اش در خارج لومان مي گذراند. او ناگهان تصميم مي گيرد رابطه اش را با «سيمن» به هم بزند و هر چه زودتر ازدواج کند...