در بحبوحه طرح جدیدی برای گزارش عمومی عملکرد جراحان، زندگی یک جراح با استعداد به هم میریزد. همکاران او شروع به متحد شدن علیه او میکنند و حتی شریک زندگیاش که پرستاری در همان بیمارستان است، از او روی برمیگرداند.
تیا یک نوجوان فراری ست که پس از جان سالم به در بردن از یک تصادف رانندگی مرگبار، نزد غریبه های درگیر در تصادف نقل مکان می کند و تعادل خانواده را به هم می ریزد.
در اواخر دهه 1800، یک مبلغ مذهبی به یک مستعمره بریتانیایی در نیوزیلند سفر میکند. گذشته خشن او خیلی زود آشکار میشود و ایمانش در بحبوحه جنگی خونین بین دو قبیله مائوری به چالش کشیده میشود.
پدر دختری 13 ساله بنام ماریا می میرد، و دخترش یتیم و بی سرپرست می ماند. او مجبور می شود که پیش آقای بنجامین که یکی از فامیل های خانوادگی شان است برود. مدتی بعد ماریا خودش را در دنیایی متفاوت می یابد...
لوسی، بازیگر کودک سابق، به دنبال آرامش روحی در یک دوره آموزشی به رهبری ایلون، رهبر معنوی است. او همچنین در حال تلاش برای بهبود رابطه نزدیک اما پرتنش خود با دخترش، دیلن است.