اسکار مندوزا برای یافتن طبیعتگرد گمشده‌ای به نام گَری هینج، سفر خطرناکی را آغاز می‌کند. او از فرصت ایجاد شده توسط آتش‌سوزی بزرگ در ایالت استفاده کرده و به سمت شمال شرقی نوادا می‌رود تا رازی را که با هینج در ارتباط است، کشف کند.
دختری 16 ساله از اردوگاه به خانه برمی گردد و می فهمد که مادرش با مردی آشنا شده است ، مردی که قصد ازدواج با او را دارد ، مردی که جذابیت ، هوش و زیبایی او را به نظر می رساند که اصلاً انسان نیست.
داستان درباره جاز رمزی، مربی سگ‌های پلیس، و زئوس، سگ کارآگاهش است که به طور اتفاقی به یک پرونده جنایی قدیمی برمی‌خورند. با این کشف، جاز و زئوس به همراه نیک، دوست پسر سابق جاز و کارآگاه پرونده، وارد ماجرایی هیجان‌انگیز میشوند.
"پیپا فیتز-آموبی"، دانش‌آموزی دبیرستانی، در پی کشف راز قتل "آندی بل" است، دانش‌آموزی که پنج سال قبل به قتل رسیده بود. در آن زمان، دوست پسر "آندی" به جرم قتل اعتراف کرد و با خودکشی به زندگی خود پایان داد و پرونده مختومه شد. با این حال، "پیپا" یقین دارد که قاتل واقعی هنوز آزادانه در جامعه زندگی می‌کند.
یک گروه فیلمسازی در جستجوی اسطوره ای به نام شیطان جرسی وارد جنگل می شوند ...
یک کارآگاه مجبور میشود در حین تحقیق روی یک پرونده قتل زنجیره‌ای مرموز در مرز اندونزی و مالزی، با گذشته دردناک خود روبرو شود.
دهکده هنوز هم اسرار زیادی در خود پنهان کرده است. تکه به تکه از این اسرار فاش میشود، از جمله وحشتی که از ترسناک‌ترین موجود، یعنی بادراووهی، نشأت می‌گیرد.
چند پلیس از همه جا بی‌خبر، به طور اتفاقی در ساختمانی عجیب گیر می افتند که شبیه جهنم به نظر میرسد...
داستان فیلم در مورد زوجی است که به تازگی ازدواج کرده اند. به دنبال بارداری زن، شوهر او متوجه تغییرات عجیب و ترسناکی در رفتار و حالت همسرش می شود...
کیت و جان پس از اینکه فرزندشان قبل از تولد به شکل ناگهانی سقط میشود بسیار غمگین و متاثر میشوند. این زوج تصمیم میگیرند تا برای خارج شدن از این شرایط بحرانی کودکی را به فرزند خواندگی بپذیرند. سپس آنها در یتیم خانه ای شدیدا مجذوب به دختری یه نام اِسِر میشوند. تقریبا از همان اوایل که آنها دخترک را به خانه شان می آورند، متوجه میشوند که اتفاقاتی عجیب غریبی در حال رخ دادن است و این اتفاقات باعث میشود که کیت فکر کند که اسر ایرادی دارد، این دخترک که شبیه فرشته هاست آنچه که به چشم می آید نیست...
