در شب کریسمس، خانوادهای برای آخرین تعطیلاتشان در خانه اجدادیشان گرد هم میآیند. با گذشت شب و افزایش تنشهای بین نسلها، یکی از نوجوانان همراه با دوستانش مخفیانه از خانه بیرون میزند تا محلهی زمستانی را به تسخیر خود درآورد.
یک هنرمند سیاهپوست موفق، با بازگشت ناگهانی پدر معتادش، زندگیاش به هم میریزد. تلاش برای آشتی با پدر، آنها را با چالشهای بزرگی روبهرو میکند و به آنها میآموزد که فراموش کردن زخمهای گذشته، سختتر از بخشیدن است.